برای نوشتن و توضیح دادن خیلی از چیزها، اون توانایی خاص رو ندارم. اگر دنیای واقعی بود مسئله فرق می کرد و خب می تونم بگم آدم بشدت پر حرف و توانایی هستم که سعی می کنم خودم رو با حرف زدن (شما بخونید فَک زدن) آروم کنم. همون تنش و هیجان درونی رو یجورایی بروز می دم و خیلی مواقع پیش اومده که با چشم باز و عقل کامل هر حرف نابجایی رو داد زدم. این بر می گرده به اینکه نمی تونم خودم رو در رابطه با حرف زدن کنترل کنم. اصلاً چرا دارم شروع وبلاگم رو با این چرندیات می کنم؟!. بیخیال. بزار اینطور بگم که می خوام مغزِ کپک زدمو آروم کنم. خیلی وقتا پیش اومده که دلم بخواد مغزمو از تو کاسه سرم در بیارم و زیر آبجوش نگه دارم تا همۀ همۀ کثیفیا و مزخرفیجاتِش(!!) بریزه بیرون. در بیاد اون لجنِ بیشعورش. ولی نمی شه دوستِ من نمی شه. این مغز لعنتی با این حجم از اطلاعات اصلاً و اَبداً تا وقتی زنده ایم از کلمون در نمی یاد تا لااقل هوا بخوره و داغیش بپّره. اَه گند بزنن به این شرایط. آره. شاید درست این باشه که دهنمو ببندم و مغزمو یجورایی اینجا خالی کنم. با فشار دادن دکمه های کیبورد؟!. با شنیدن صدای کیبورد؟!. این حجم از هیجان از خالی شدن رو کجا می تونم خالی کنم یا نشون بدم لعنتی؟!. حتی انگشتامم از هیجان می لرزن!. چرت می نویسم به درک. بزار حالم جاش بیاد (: . 

اما به هر تقدیر، باید تحمل کرد

در اِنزوای خودم، با تو عالمی دارم

رو ,کنم ,نمی ,حرف ,هیجان ,تونم ,نمی شه ,این حجم ,با این ,خالی کنم ,آروم کنم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پوستر دیواری راهی به رهایی آریان پی سی مرکز اختلالات یادگیری شایسته کتاب تاریخ تحلیلی صدراسلام دکترنصیری پکیج دیواری و کولر گازی و کولرگازی در شیراز بیمه سامان ! My اسمارتاف میهن کتاب